راحیل یک جراح است و همسرش را در حین عمل جراحی از دست داده‌است. او تصمیم می‌گیرد تا جنازه همسرش را بدزدد و او را طبق وصیتش در یک روستای دور افتاده، در کنار پدر و مادرش به خاک بسپارد، کاری که خانواده همسر با آن موافق نیست. راحیل در میانه راه با ملک الموت روبرو می‌شود و می‌فهمد که دیگر فرصتی برای انجام خواسته همسرش ندارد. اما ملک الموت به جای قبض روح راحیل، عاشق او می‌شود و…

این محتوا فقط برای کاربران می باشد.
ورود به سیستم اکنون بپیوندید
این محتوا فقط برای کاربران می باشد.
ورود به سیستم اکنون بپیوندید